معنی استهزاء کردن، ببازی گرفتن، شوخی کردن، مزاح گفتن گوشه، کنایه، عمل، کردار، طعنه زدن، تمسخر کردن لطیفه، بذله، شوخی، بذله گویی، خوش طبعی، طعنه, معنی استهزاء کردن، ببازی گرفتن، شوخی کردن، مزاح گفتن گوشه، کنایه، عمل، کردار، طعنه زدن، تمسخر کردن لطیفه، بذله، شوخی، بذله گویی، خوش طبعی، طعنه, معنی اsتixاء lcbj، ffاxd ;ctتj، amod lcbj، kxاp ;tتj ;mai، ljاdi، ukg، lcbاc، zuji xbj، تksoc lcbj gzdti، fvgi، amod، fvgi ;mdd، oma zfud، zuji, معنی اصطلاح استهزاء کردن، ببازی گرفتن، شوخی کردن، مزاح گفتن گوشه، کنایه، عمل، کردار، طعنه زدن، تمسخر کردن لطیفه، بذله، شوخی، بذله گویی، خوش طبعی، طعنه, معادل استهزاء کردن، ببازی گرفتن، شوخی کردن، مزاح گفتن گوشه، کنایه، عمل، کردار، طعنه زدن، تمسخر کردن لطیفه، بذله، شوخی، بذله گویی، خوش طبعی، طعنه, استهزاء کردن، ببازی گرفتن، شوخی کردن، مزاح گفتن گوشه، کنایه، عمل، کردار، طعنه زدن، تمسخر کردن لطیفه، بذله، شوخی، بذله گویی، خوش طبعی، طعنه چی میشه؟, استهزاء کردن، ببازی گرفتن، شوخی کردن، مزاح گفتن گوشه، کنایه، عمل، کردار، طعنه زدن، تمسخر کردن لطیفه، بذله، شوخی، بذله گویی، خوش طبعی، طعنه یعنی چی؟, استهزاء کردن، ببازی گرفتن، شوخی کردن، مزاح گفتن گوشه، کنایه، عمل، کردار، طعنه زدن، تمسخر کردن لطیفه، بذله، شوخی، بذله گویی، خوش طبعی، طعنه synonym, استهزاء کردن، ببازی گرفتن، شوخی کردن، مزاح گفتن گوشه، کنایه، عمل، کردار، طعنه زدن، تمسخر کردن لطیفه، بذله، شوخی، بذله گویی، خوش طبعی، طعنه definition,